باد با خشونتی وحشتناک در این جو شعله ور می توفید و ابرهای افروخته را به هم می پیچید.انگار یه پنکه بزرگ می چرخید تا این آتش هرچه بیشتر گر بگیرد.دکتر فرگوسن اتش مشعلش را تاحد امکان زیاد کرد.بالن منبسط می شد و بالا می رفت.کندی وسط سبد زانو زده و پرده چادر را محکم نگه داشته بود.بالن به شکل سرگیجه آوری می چرخید و مسافران تکان های تشویش زایی را تحمل می کردند.
بالن ,چرخید ,پرده ,چادر ,داشته ,زده ,می چرخید ,چادر را ,پرده چادر ,را محکم ,و پرده
درباره این سایت