محل تبلیغات شما

باد با خشونتی وحشتناک در این جو شعله ور می توفید و ابرهای افروخته را به هم می پیچید.انگار یه پنکه بزرگ می چرخید تا این آتش هرچه بیشتر گر بگیرد.دکتر فرگوسن اتش مشعلش را تاحد امکان زیاد کرد.بالن منبسط می شد و بالا می رفت.کندی وسط سبد زانو زده و پرده چادر را محکم نگه داشته بود.بالن به شکل سرگیجه آوری می چرخید و مسافران تکان های تشویش زایی را تحمل می کردند.

معرفی کتاب شازده کوچولو

معرفی کتاب دختری که ماه را نوشید

معرفی کتاب پنج هفته در بالن

بالن ,چرخید ,پرده ,چادر ,داشته ,زده ,می چرخید ,چادر را ,پرده چادر ,را محکم ,و پرده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گاهی, پارازیت !